سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختر سنگی

نظر
سلام...
امروز بعد از تجربه ی یه حس خلا تصمیم گرفتم بنویسم...
درست زمانی که احساس پوچی کردم..
حالم خیلی بد بود و ناراحت بودم..دو روز گذشته تماما گریه کرده بودم
 وجودم پر از غم و بغض خاصی بود
که هیچ کسی سعی نداشت منو خوب کنه..
آدم احساساتی نیستم که راحت گریه کنم..سخت اشک میریزم
ولی این دو روز در حدی اوضاع بدی رو گذرونده
بودم که حتی الانم چشمام از قرمزی و پف زیاد میسوزه...
دلم گرفت..
از اینکه داشتمش و باید اینجوری اذیت میشدم دلم گرفت..
از اینکه خیال داره عاشقانه منو میپرسته
و دوستم داره ولی من باید به این حال بیفتم دلم گرفت...
اما الان ارومم..یعنی اینطور به نظر میرسه..
نمیدونم به اون مرحله رسیدم که دیگه برام مهم نیست یا قراره طوفان
دیگه رو تجربه کنم...
اما امیدوارم دیگه حالم بد نشه..چون تحمل ندارم...